آیین پارسی باستان ایمانی شرک آمیز بود که تقریباً با آنچه امروزه به عنوان اساطیر پارسی باستان شناخته می شود مطابقت دارد . ابتدا در ناحیه ای موسوم به ایران بزرگ (قفقاز ، آسیای میانه ، آسیای جنوبی و آسیای غربی) توسعه یافت اما در ناحیه ای که اکنون با نام ایران شناخته می شود در حدود هزاره 3 قبل از میلاد متمرکز شد. این منطقه قبلاً ساکن ایلامیان و مردم سوزیانا بوده اند که تصور می شود اعتقادات آنها در توسعه بعدی مذهب پارسی تأثیر داشته است .
پارسیان به عنوان بخشی از مهاجرت گسترده وارد شدند که شامل تعدادی از قبایل دیگر که خود را آریایی می نامیدند (نشانگر یک طبقه از مردم ، نه یک نژاد ، و اساساً به معنی “آزاد” یا “نجیب”) است و شامل آلان ها می شود ، باختری ها ، مادها ، اشکانیان ، سکاها و دیگران. پارسیان در نزدیکی ایلامیان در پارس (که به آن پارسا ، فارس امروزی نیز گفته می شود) اقامت گزیدند ، جایی که نام آنها از آنجا می آید و آیین های مذهبی اندکی پس از آن برقرار شد.
چگونگی پرستش ایرانیان اولیه خدایانشان مشخص نیست ، جز این که شامل آتش و محراب های بیرونی است. تصور می شود که از بسیاری جهات شبیه آیین های زرتشتی امروزی باشد. کتیبه هایی از امپراتوری پارسی هخامنشی (حدود 550-330 ق.م.) به عقاید مذهبی پادشاهان اشاره دارد – که احتمالاً ایمان شرک اولیه یا توحید بعدی زرتشتی بوده است – و دین همچنان نقشی اساسی در شاهنشاهی بعدی اشکانیان دارد (247 BCE-224 CE) و در درجه بسیار بیشتری در امپراتوری ساسانیان (224-651 CE) که دین زرتشتی را به آیین دولت تبدیل کرد.
هنگامی که امپراتوری ساسانی در سال 651 میلادی به دست اعراب مسلمان متجاوز سقوط کرد ، آیین پارسی سرکوب شد و پیروان یا دین خود را تغییر دادند ، یا منطقه را ترک کردند و یا ایمان را به صورت پنهانی ادامه دادند. آیین زرتشت از تلاشهای تغییر دین جان سالم به در برد و هنوز هم در دوران مدرن عمل می شود در حالی که ایمان شرک اولیه به افسانه و مذهب سقوط کرده است. آیین امروزی معروف به آیین بهائی ، که اغلب به عنوان “آیین پارسی” نیز از آن یاد می شود ، از فرقه ای اسلامی موسوم به بابییسم ساخته شده است و هیچ ارتباط مستقیم تاریخی با نظامهای مذهبی ایران باستان ندارد .
ایمان اولیه
ایمان شرک آمیز پارسیان درگیری نیروهای مثبت و روشن بود که نظم را حفظ می کردند و انرژی های منفی و تاریکی بودند که هرج و مرج و نزاع را تشویق می کردند. به ریاست پانتئون پارسیان اهورامزدا ، خالق همه چیز خوب ، قدرتمند و پایدار زندگی ، که خدایان دیگر را به دنیا آورد. اهورا مزدا در هفت مرحله با آسمان جهان را خلق کرد (اگرچه در برخی نسخه ها آب بود). به نظر می رسد هدف تجلی هماهنگی جهانی بود ، اما این توسط روح شیطانی آنگرا ماینویو ، حریف کیهانی اهورامازدا خنثی شد.
آسمان ابتدا به عنوان گوی ایجاد شده که می توانست آب را در خود نگه دارد ، ایجاد شد و سپس آبها توسط زمین ، که با گیاهان گیاهی کاشته شده بود ، از یکدیگر جدا شدند. پس از انجام این کار ، اهورا مزدا گاو نر آغازین ، گاوووداتا را ایجاد کرد که اندکی پس از آن توسط آنگرا ماینوی (که به او اهریمن نیز معروف است ) کشته شد . جسد Gavaevodata را به ماه بردند و بذر آن را خالص كردند و پس از مرگ ، همه جانوران دیگر را به دنیا آورد.
درگیری بین SUPREME GOOD & ULTIMATE EVIL قلب دین اولیه بود و تقریباً همه موجودات ماوراالطبیعه به یک طرف یا آن طرف سقوط کردند.
سپس اولین انسان ایجاد شد ، Gayomartan (همچنین به او Gayomard ، Kiyumars گفته می شود) ، که چنان زیبا بود که Angra Mainyu مجبور شد او را بکشد. بذر او توسط خورشید در زمین خالص شد و از آن گیاه ریواس رشد کرد که اولین زوج فانی – مشیا و مشیاناگ شد. اهورا مزدا از طریق نفس به آنها روح می بخشید و آنها با یکدیگر و جهان هماهنگ زندگی می کردند تا اینکه آنگرا ماینویو برای آنها نجوا کرد که او خالق واقعی آنها است و اهورامزدا فریب دهنده است. زوجین این دروغ را باور کردند و از لطف افتادند و پس از آن برای زندگی در دنیای بی نظمی و نزاع ترک شدند.
آنها می توانند با پایبندی به حقیقت اهورامزدا و رویگردانی از اغواگری آنگرا ماینوی ، حتی در این شرایط خوب زندگی کنند. این تعارض بین خیر عالی و نهایی بد قلب اوایل دین بود و تقریباً تمام موجودات ماوراالطبیعه مرتبط با ایمان از یک طرف یا طرف دیگر افتادند (به استثنا being جنی ها و زباله ها) با انسان ها نیز مجبور به انتخاب مشابه شدند. اولین چشم انداز زندگی پس از مرگ ، قلمرو تاریکی سایه ای بود که روح در آن حرکت می کرد ، وجود آن وابسته به دعاها و حافظه افراد زنده بود ، تا اینکه از رودخانه ای تاریک عبور کرد که در آن روح های خوب از بد جدا شده بودند.
بعداً – احتمالاً قبل از زرتشت اما احتمالاً بعد از آن – زندگی پس از مرگ دوباره تصور شد و شامل قضاوت نهایی درباره پل چینوات (دامنه بین زنده و مرده) ، اعمال شخص در یک توازن آسمانی و مفهوم بهشت و جهنم بود. اگر کسی راه حقیقت را انتخاب می کرد ، خوب زندگی می کرد و پس از مرگ ، بهشت را در خانه آواز پیدا می کرد. اگر کسی گوش دادن به آنگرا ماینو را انتخاب کند ، با اختلاف ، سردرگمی و تاریکی زندگی می کند و در زندگی پس از مرگ ، به جهنمی معروف به خانه دروغ می افتد.
سنگ نگاره فروهر در تخت جمشید
روحی که اهورا مزدا به اولین زوج دمیده بود جاودانه بود و به عنوان هدیه باید از او مراقبت کرد. اهورا مزدا هر آنچه را كه مردم لازم داشتند فراهم كرد و در عوض فقط یك چیز می خواست: اینكه آنها با گوش دادن به نصایح او و دفاع از ارزشهایی كه مدافع او بود ، به روح خود اهمیت دهند. بنابراین ، معنای وجود انسان انتخاب احترام به آن هدیه یا انکار آن از طریق پایبندی خودخواهانه و ارادی به آنگرا ماینو و وعده های زیبا ، اما در نهایت نادرست او بود.
به انسانها اراده آزاد داده شده بود و هر فرد باید خودش راه خود را انتخاب کند و چگونه زندگی کند. اهورا مزدا برای کمک به مردم در انتخاب صحیح و همچنین محافظت از آنها در برابر نیروهای تاریک ، بقیه پانتئون خدایان را ایجاد کرد و از جمله محبوب ترین ها:
میترا – خدای طلوع خورشید ، میثاق ها و قراردادها
هوار کساتا – خدای خورشید کامل
Ardvi Sura Anahita – الهه باروری ، سلامتی ، آب ، خرد و گاهی جنگ
راشنو – یک فرشته ؛ قاضی صالح مردگان
Verethragna – خدای جنگجو که علیه شر مبارزه می کند
وایو – خدای باد که ارواح شیطانی را بدرقه می کند
تیری و تیشتریا – خدایان کشاورزی و بارندگی
آتار – خدای عنصر الهی آتش ؛ شخصیت پردازی از آتش
هاوما – خدای برداشت ، سلامتی ، قدرت ، نشاط ؛ شخصی سازی گیاهی به همین نام که آب آن روشنگری به همراه آورد
آیین ها با محوریت این چهار عنصر شروع می شدند ، با آتش (که در محراب بیرونی برافروخته می شد) و با آب (که به عنوان یک عنصر حیات دهنده مورد احترام قرار گرفت) در حضور هوا و ایستادن بر روی زمین به پایان می رسید. چهار امتیاز اصلی نیز تأیید شد. در اوایل آیین پارسی هیچ معبدی وجود نداشت ، همانگونه که بعداً در آیین زرتشت وجود نداشت ، زیرا اعتقاد بر این بود که خدایان همه جا هستند و ماندگار هستند و هیچ ساختمانی نمی تواند آنها را در خود داشته باشد.
آتش در نماد الوهیت – وجود واقعی خدای آتار – در ایمان مهم بود ، اما زمین ، هوا و آب نیز به عنوان نشاط مقدس خدای متعال بسیار مورد احترام بودند. اگرچه یونانیان ادعا می کردند که پارسیان آتش و عناصر را پرستش می کنند ، اما این درست نیست. آنها قدرت الهی را که عناصر را خلق کرده است پرستش می کنند.
زرتشت
آیین پارسی باستان یک سنت شفاهی بود – هیچ کتاب آسمانی نوشته شده ای نبود – و بنابراین همه آنچه که در عصر حاضر از آن شناخته می شود از آثاری است که پس از ظهور پیامبر زرتشت (که به او زرتشت نیز گفته می شود ) بین سالهای نوشته شده است. 1500-1000 قبل از میلاد. به نظر می رسد كه احترام بسیاری از خدایان به پرستش نیاكان یكی ادامه داشت و یك طبقه كشیش (كه بعداً به نام جادو معروف شد ) در این آیین ها شركت می كردند و متن های مقدس را كه لازم بود می خواندند. اگرچه معبدی وجود نداشت ، اما بوروکراسی مذهبی و سلسله مراتبی با رئیس کشیش و کمتر کشیش وجود داشت که مردم در ازای دعا و شفابخشی به آنها پیشکش می کردند.
طبقه روحانی از بالاترین سیستم های اجتماعی پارسی بود و به اندازه کافی ثروتمند بودند که می توانستند وام های قابل توجهی را که به آنها سود می دادند ، ارائه دهند. همچنین بدون شک ، بازار مجسمه سازی و تعویذ خدایان یا موجودات مختلفی وجود داشت که برای محافظت از آنها استفاده می شد ، همانطور که در بین النهرین و مصر وجود داشت . بنابراین جای تعجب نیست که وقتی اصلاح دینی برای اولین بار مطرح شد ، مورد استقبال روحانیون قرار نگرفت.
جزئیات سنگ نگاره مقبره صخره ای قیزقاپان
از زندگی زرتشت اطلاعات کمی در دست است. گفته می شود که وی از پدر و مادری نجیب پارسی – پوروساسپا و دوغدووا – در شرق فارس متولد شده و چهار برادر داشته است. وی یکی از اعضای کلاس کاهنان بود و به احتمال زیاد تحصیلات خود را بسیار جوان آغاز کرد. در سن 30 سالگی ، او از سوی خدای برتر وحی به شکل موجودی نوری دریافت کرد که در ساحل رودخانه ظاهر شد و خود را به عنوان Vohu Manah ، تجسم اندیشه خوب ، سخنان خوب ، اعمال خوب و معمول معرفی کرد. به عنوان “هدف خوب” ترجمه شده است.
ووهو ماناه نماینده مستقیم خدای یکتا ، اهورا مزدا بود ، که به زرتشت فاش کرد که درک قبلی دین از سوی جادوگران نادرست است. فقط یک خدا بود ، اهورامزدا ، و زرتشت پیامبر او بود.
زرتشت موعظه این مکاشفه را آغاز کرد و بلافاصله مردود و مورد آزار و اذیت قرار گرفت. یک فرقه از روحانیت شناخته شده به عنوان karpans خصوص دشمن بود، به عنوان یکی دیگر گروه، کمتر به وضوح تعریف شده، بودند kawis . این افراد از اعضای طبقه روحانی شریف بودند که این تعلیم جدید را تهدیدی برای وضعیت خود می دانستند و سعی داشتند آن را به سرعت ساکت کنند. زرتشت مجبور شد از خانه خود بگریزد اما از ایمان خود دست بردارد.
تبدیل ویشتاسپا نشانه اوج پذیرش ایمان زرتشتی توحیدی نسبت به عقاید شرک اولیه است.
او به دربار پادشاه ویشتاسپا سفر كرد و در آنجا در مورد حقیقت نهایی و ماهیت الوهیت با كاهنان دربار ویشتاسپا بحث كرد. اگرچه ، طبق گفته ها ، او ادعاهای خود را ثابت کرد ، ویشتاسپا راضی نبود و او را به زندان انداخت. هنگامی که در زندان بود ، زرتشت اسب مورد علاقه ویشتاسپا را که فلج شده بود ، شفا داد و پادشاه نه تنها او را آزاد کرد بلکه اولین نوکیش مشهور وی شد. تبدیل ویشتاسپا نشانه اوج پذیرش ایمان زرتشتی توحیدی نسبت به عقاید شرک اولیه است.
این ایمان جدید بر پنج اصل بنیان نهاده شد:
1-خداوند متعال اهورامزدا است
2-اهورا مزدا بسیار خوب است
3-حریف ابدی او ، آنگرا ماینو ، همه شر است
4-نیکی از طریق افکار خوب ، سخنان خوب و کارهای خوب آشکار می شود
5-هر فرد اختیار دارد که بین خیر و شر انتخاب کند
خدایان قبلی ، مانند میترا و آناهیتا ، به ریشه های معنوی اهورامزدا تنزل یافتند و سایر موجودات نیز تغییر مکان دادند. مفهوم پل Chinvat از ایمان قبلی گرفته شد ، جایی که تازه مرده ها مجبور بودند از رودخانه تاریک با قایق عبور کنند و روند کار به عنوان عبور از جدا کننده شناخته شد. در آیین زرتشت ، این پلی به پلی تبدیل شد که برای کسانی که محکوم شده اند ، تنگ شده و به لبه تیغ تیز می شود ، در حالی که برای روحانی که موجه هستند ، باز می شود و پهن می شود و عبور از آن آسان است. زرتشت همچنین دید دو سگی را که از پل محافظت می کنند و از موجهین استقبال می کنند ، در حالی که در محکومین و همچنین فرشته سوروش ، راهنما و نگهبان روحهایی که هنگام عبور از آنها محافظت می کنند ، و دائنا ، دوشیزه مقدس ، نگهداری می کنند. روح مردگان را هنگام رسیدن به محل عبور ، تسلی می دهد.
طبق گفته زرتشت ، جهان با روحیه های خیرخواه و بدخواه – آهوراها و دانه ها – زنده بود و در هنگام پاسخ دادن به نکات مثبت ، باید از تأثیرات منفی محافظت کرد. سرانجام ، این مسئولیت خود شخص بود که به جای زندگی مبتنی بر دروغ ، زندگی درستی داشته باشد و اگر فردی از خالق خود ارج نهد ، زندگی کامل و مثمر ثمری داشته و پس از مرگ از بهشت لذت می برد.
حتی اگر کسی در این امر ناکام بماند ، مجازات وی در خانه دروغ ابدی نبود. مسیح می آمده – سوشیانت ( “کسی که به ارمغان می آورد سود”) بود که در طلیعه چیزی بودن فرشگرد (پایان زمان) که مراسم از تمام روح با اهورا مزدا و همه به ارمغان بیاورد می توان ببخشند. آنگرا ماینوی شکست می خورد و همه در کنار خالق خود ، و کسانی که احساس می کردند برای همیشه از دست داده اند ، در سعادت زندگی می کنند.
زرتشت موعظه این درک جدید را تا زمان مرگ در سن 77 سالگی ادامه داد. بر اساس گزارش های اولیه ، وی پس از یک زندگی ارادتمند به خدای خود در اثر پیری درگذشت در حالی که بعداً آثار وی ادعا می کند که وی توسط یکی از فدائیان دین قدیمی ترور شده است.
امپراطوری هخامنشی و زروانیسم
در سال 550 قبل از میلاد ، کوروش بزرگ (قبل از میلاد 550-530 قبل از میلاد) امپراتوری هخامنشی را پس از یک سری فتوحات تأسیس کرد و از موفقیت خود به اهورامزدا تشکر کرد. از آنجا که زرتشتی در این زمان مدتها در منطقه تاسیس شده بود ، دانشمندان اولیه به طور خودکار کوروش را زرتشتی می پنداشتند ، اما این لزوما چنین نیست. دانشمندان مدرن این نظر را تجدید نظر کرده اند زیرا قبل از ظهور آیین زرتشت به عنوان خدای برتر در میان بسیاری دیگر ، اهورا مزدا آشکارا مورد استناد قرار گرفت ، همانطور که فرعون مصر رامسس دوم (بزرگ ، 1212-1279 ق. م.) از آمون به عنوان پادشاه خدایان. بنابراین فراخواندن اهورامزدا توسط کوروش به این معنی نیست که او زرتشتی بوده است ، حتی اگر می توانست.
این استدلال در مورد حاکمان بعدی امپراتوری هخامنشی مانند داریوش اول (بزرگ ، حدود 522-486 پیش از میلاد) و خشایارشا اول (حدود 486-465 پیش از میلاد) اعمال شده است ، گرچه به نظر می رسد با این پادشاهان و پادشاهان بعدی احتمالاً آنها زرتشتی بوده اند. ستایش به اهورامزدا در آثار هنری و نگاره های سنگی به ویژه در دوران داریوش بزرگ و بطور مثال در سنگ نبشته معروف بیستون نشان از ارادت و اعتقاد هخامنشیان به زرتشت دارد. اما سیاست امپراتوری هخامنشی بردباری در مذهب و تحمیل نکردن آن به مردم بود و این آزادی مذهب و عقیده در امپراتوری هخامنشی مورد استقبال قرار گرفت و به مردم اجازه داده شد هر طور که دلشان خواست اعتقاد داشته و پرستش کنند.
تشویق به تفکر و بیان مذهبی مستقل باعث به اصطلاح “بدعت” زوروانیسم در اواخر دوره هخامنشی شد. زوروانیسم مستقیماً از آیین زرتشت رشد کرد اما با آن تفاوت چشمگیری داشت. در زوروانیسم ، خدای برتر تایم (زوروان) بود که خدایان دوقلوی اهورا مزدا و آنگرا ماینوی را ایجاد کرده است. اهورا مزدا هنوز خالق آن بود اما دیگر موجودی خلق نشده و قدرتمند نبود. در این سیستم ، اهورا مزدا و آنگرا ماینوی از نظر قدرت کاملاً برابر بودند و در یک مبارزه کیهانی محصور بودند که حتی در این صورت ، سرانجام اهورامزدا برنده خواهد شد.
کوروش کبیر
زروانیسم و ساسانیان
زوروانیسم در زمان اشکانیان – که دولت غیرمتمرکز آنها آزادی بیان مذهبی را تشویق می کرد – بیشتر توسعه یافت ، اما در امپراتوری ساسانی کاملاً تحقق یافت. ساسانیان آیین زرتشتی را آیین دولت قرار دادند اما فعالیتهای دیگر ادیان را محدود نکردند و به نظر می رسد بسیاری از طبقه بالا در واقع زوروانی بودند اما از آنجا که این دو سیستم بسیار شبیه به یکدیگر هستند ، گفتن آن با قطعیت دشوار است.
پادشاهان ساسانی به وضوح از آیین زرتشت حمایت می کردند و اولین کسانی بودند که تعالیم زرتشت را به نوشتن متعهد کردند .
اگرچه ایمان مسیحی در زمان ساسانیان مورد تحمل قرار گرفت و حتی مورد تشویق قرار گرفت ، اما مسیحیان لطف نکردند و به آیین زرتشت به عنوان نظامی شیطانی که خدای دروغین را پرستش می کرد ، نگریستند. در اواخر دوره ساسانیان ، مسیحیان آتش را در آتشکده های بیرونی زرتشتیان – محرابهایی که شعله خدا همیشه بر روی آنها می سوزاند – خاموش کردند و بر خلاف ایمان تبلیغ کردند ، و از مردم خواستند که در عوض “ایمان واقعی” را بپذیرند مسیحیت
در این زمان (قرن چهارم میلادی) ، آیین زرتشت قبلاً از طریق یهودیت از طریق مفاهیمی مانند خدای برتر واحد ، اهمیت اختیار انسان و مسئولیت فردی برای نجات ، قضاوت پس از مرگ ، قضاوت پس از مرگ ، بهشت و جهنم بر توسعه مسیحیت تأثیر گذاشته بود. ، یک مسیح و یک زمان آخر ، و یک دشمن خارق العاده که یک پیرو باید در برابر آن مقاومت کند. این تأثیرات بعداً در توسعه اسلام از طریق مسیحیت و یهودیت بسیار مثر بود ، اما ، در هر دو مورد ، الهام و مثال زرتشتی تأیید نشد و ایمان در عوض مورد تحقیر و شیطان پرستی قرار گرفت.
پس از تسخیر مسلمانان بر پارس در سال 651 میلادی ، مسلمانان آتشکده ها را ویران کردند و یا مساجد را جایگزین آنها کردند ، کتابخانه ها را سوزاندند و در صورت عدم تغییر دین زرتشتیان مورد آزار و اذیت قرار گرفتند یا کشته شدند. بسیاری از زرتشتیان برای ایمنی در هند از منطقه گریختند ، جایی که تا امروز جامعه بزرگی از زرتشتیان باقی مانده است ، در حالی که دیگران یا به خاطر ایمان خود درگذشتند یا تغییر دین دادند. در حال حاضر ، جوامع زرتشتی در بسیاری از کشورهای مختلف همچنان شکوفا می شوند و ارزشهای یکی از قدیمی ترین و مطمئناً اصیل ترین مذهب های جهان را حفظ می کنند.
مسیحیت و اسلام
اگرچه ایمان مسیحی در زمان ساسانیان مورد تحمل قرار گرفت و حتی مورد تشویق قرار گرفت ، اما مسیحیان لطف نکردند و به آیین زرتشت به عنوان نظامی شیطانی که خدای دروغین را پرستش می کرد ، نگریستند. در اواخر دوره ساسانیان ، مسیحیان آتش را در آتشکده های بیرونی زرتشتیان – محرابهایی که شعله خدا همیشه بر روی آنها می سوزاند – خاموش کردند و بر خلاف ایمان تبلیغ کردند ، و از مردم خواستند که در عوض “ایمان واقعی” را بپذیرند مسیحیت
در این زمان (قرن چهارم میلادی) ، آیین زرتشت قبلاً از طریق یهودیت از طریق مفاهیمی مانند خدای برتر واحد ، اهمیت اختیار انسان و مسئولیت فردی برای نجات ، قضاوت پس از مرگ ، قضاوت پس از مرگ ، بهشت و جهنم بر توسعه مسیحیت تأثیر گذاشته بود. ، یک مسیح و یک زمان آخر ، و یک دشمن خارق العاده که یک پیرو باید در برابر آن مقاومت کند. این تأثیرات بعداً در توسعه اسلام از طریق مسیحیت و یهودیت بسیار مثر بود ، اما ، در هر دو مورد ، الهام و مثال زرتشتی تأیید نشد و ایمان در عوض مورد تحقیر و شیطان پرستی قرار گرفت.
پس از تسخیر مسلمانان بر پارس در سال 651 میلادی ، مسلمانان آتشکده ها را ویران کردند و یا مساجد را جایگزین آنها کردند ، کتابخانه ها را سوزاندند و در صورت عدم تغییر دین زرتشتیان مورد آزار و اذیت قرار گرفتند یا کشته شدند. بسیاری از زرتشتیان برای ایمنی در هند از منطقه گریختند ، جایی که تا امروز جامعه بزرگی از زرتشتیان باقی مانده است ، در حالی که دیگران یا به خاطر ایمان خود درگذشتند یا تغییر دین دادند. در حال حاضر ، جوامع زرتشتی در بسیاری از کشورهای مختلف همچنان شکوفا می شوند و ارزشهای یکی از قدیمی ترین و مطمئناً اصیل ترین مذهب های جهان را حفظ می کنند.
با ما همگام شوید
استاد تغییر باشید نه قربانی تقدیر
ما یک سـازمان غیـرانتفــاعی هستیم و وظیفـه خود میدانیم آنچـه مربوط به تاریخ است را با بهتـرین و موثق ترین منـابع موجود در این کارزار مطـالب بی ریشـه ، بـه صـورت صحیح نشـر دهیم
ماموریت ما اینست مردم را با میراث خود درگیر کنیم