ساسانیان امپراتوری (224-651 میلادی) بزرگترین بیان شد فرهنگ فارسی در جهان باستان. آگاهانه از اوایل امپراتوری هخامنشی (حدود 550-330 قبل از میلاد) الگو گرفته شد که برتری ایرانیان را در منطقه برقرار کرد و نوآوری هایی در دولت ، کشاورزی ، هنر و معماری باستان ایرانی و مذهب ایجاد کرد . هخامنشیان در سال 330 قبل از میلاد به دست اسکندر بزرگ سقوط کردند و پس از مرگ وی در سال 323 قبل از میلاد ، ژنرال وی سلوکوس اول نیکاتور (حدود 305-281 پیش از میلاد) امپراتوری سلوکیان (312-63 پیش از میلاد) را به جای آن بنیان نهاد .
ساسانیان امپراتوری (224-651 میلادی) بزرگترین بیان شد فرهنگ فارسی در جهان باستان.
آگاهانه از اوایل امپراتوری هخامنشی (حدود 550-330 قبل از میلاد) الگو گرفته شد که برتری ایرانیان را در منطقه برقرار کرد و نوآوری هایی در دولت ، کشاورزی ، هنر و معماری باستان ایرانی و مذهب ایجاد کرد . هخامنشیان در سال 330 قبل از میلاد به دست اسکندر بزرگ سقوط کردند و پس از مرگ وی در سال 323 قبل از میلاد ، ژنرال وی سلوکوس اول نیکاتور (حدود 305-281 پیش از میلاد) امپراتوری سلوکیان (312-63 پیش از میلاد) را به جای آن بنیان نهاد .
سلوکیان در آغاز سال 190 قبل از میلاد قلمرو خود را در غرب به روم از دست دادند اما اشکانیان خیلی زود به قلمرو خود حمله کرده بودند و امپراتوری اشکانی را تأسیس کردند (247 قبل از میلاد – 224 م) که در نهایت جایگزین سلوکیان شد. اشکانیان جنبه هایی از امپراتوری هخامنشی را حفظ کردند اما به طرق قابل توجهی با تمرکززدایی دولت خود و اصلاح ارتش خود با تمرکز بر سواره نظام ، به جای پیاده نظام ، در جنگ اشکانیان از این کشور جدا شدند .
پادشاه ساسانی
اشکانیان در سال 224 میلادی به دست ساسانیان افتادند که از هر سه امپراتوری قبلی استفاده کردند تا خودشان را شکل دهند ، اما در درجه اول ، بهترین جنبه های امپراتوری هخامنشی را گرفته و آنها را با استفاده از زمان و زمان خود سازگار کردند. پادشاهان ساسانی با هیچ تعریفی همه پاراگن سلطنت نبودند ، اما تا 100 سال آخر امپراطوری ، دیدگاه بنیانگذار آن ( اردشیر اول ) را حفظ کردند حتی زمانی که خودشان هیچ کمک پایداری نکردند. با این حال ، برخی از آنها با چشم انداز قابل توجهی پیشرفت کردند تا یکی از چشمگیرترین نهادهای سیاسی و اجتماعی آن زمان را ایجاد کنند که تأثیر آن بر فرهنگ های بعدی تأثیر بگذارد.
در زیر لیستی از پادشاهان ساسانی با شرح مختصر درباره سلطنت آنها آورده شده است. بزرگترین آنها ، بعد از اردشیر اول ، شاپور اول ، شاپور دوم ، بهرام پنجم ، كاواد اول و خسرو اول هستند . پس از سلطنت کسراو اول ، این امپراتوری با درگیری میان اشراف و جنگ با امپراتوری بیزانس (330-1453 م) رو به انحطاط نهاد و موجب تضعیف آن شد تا جایی که فاقد منابع و تخیل برای مقاومت در برابر حمله قرن هفتم میلادی به اعراب مسلمان بود.
تا 100 سال آخر امپراتوری ، پادشاهان ساسانی چشم انداز بنیانگذار آن را حفظ می کردند حتی زمانی که خودشان هیچ کمک پایداری نکردند.
پادشاهان از اردشیر اول تا شاپور دوم (224-379م)
اردشیر اول (در حدود 224-240 م.) ژنرالی در ارتش اشکانی بود که شورشی را که امپراتوری اشکانی را سرنگون می کرد ، رهبری کرد. وی سپس امپراطوری ساسانی را بنیان نهاد (که به نام جدش ساسان نامگذاری شد) ، امپراتوری روم را در معاملات متعددی شکست داد ، سرزمینهای خود را بزرگتر کرد و توسعه ها و سیاست های فرهنگی ، معماری و مذهبی را آغاز کرد که چشم انداز امپراتوری را پایه گذاری کرد.
اردشیر اول
شاپور اول (در حدود 240-270 سال م.) ، فرزند اردشیر اول ، سیاست های خود را از جمله تبدیل دین زرتشت به آیین دولتی ، نوآوری های معماری و تمرکز بر واحدهای سواره نظام در جنگ پارسی ادامه داد و بهبود بخشید . شاپور اول تقریبا در هر تعامل با رم پیروز شد، گرفتن امپراتور روم والرین (R. 253-260 میلادی) و به کارگیری زندانیان روم از جنگ در جزئیات کار. تحت سلطنت وی ، سیاست تحمل مذهبی در ایران گسترش یافت ، مذهب آیین مانوی ، عمدتاً ، در دربار وی توسط مانی پیامبر (م. 216-274 م) و روند تعهد اوستا (متون مقدس زرتشتی) به فرم نوشتاری گسترش یافت.
هرمزد اول (حدود 270-271 م) ، پسر شاپور اول ، تقریباً یک سال قبل از جایگزینی برادرش بهرام اول ، حکومت کرد. وی سیاستهای پدرش را با تأکید ویژه بر محدود کردن قدرت جادوها (طبقه روحانی) حفظ کرد و اشراف ، که به احتمال زیاد منجر به برکناری و ترور وی شد. اگرچه گفته می شود او به دلایل طبیعی درگذشته است.
بهرام اول (ح. 271-274 م.) سیاست های قبلی را معکوس کرد ، به ویژه تسامح مذهبی ، اعدام مانی ، آتش زدن آثار مانوی و پراکنده شدن مانویان. او تقریباً کاملاً تحت کنترل جادوها بود و تحت تأثیر اشراف بود و علاوه بر آزار و شکنجه مانویان ، بیشتر به خاطر دشمن ساختن روم با وعده کمک نظامی به دشمن خود ، ملکه زنوبیای پالمیرا (سلطنت 240 م) شهرت داشت که هرگز حتی تحویل داده شد
بهرام دوم (حدود 274-293 م) ، فرزند بهرام اول ، نیز تحت کنترل جادوها و اشراف بود. او یک پادشاه بلاتکلیف بود که ارمنستان را به دست رومیان از دست داد و اجازه داد که آزار و شکنجه مانویان توسط جادوگران ادامه یابد .
علاوه بر آزار و شکنجه مانویان ، بهرام اول به خاطر دشمن سازی با روم با وعده کمک نظامی به ملکه زنوبیای دشمن خود مشهور است .
بهرام سوم (ح. 293 م.) ، فرزند بهرام دوم ، چنان بی تأثیر بود که پس از چهار ماه سلطنت توسط عموی بزرگش نرسه برکنار شد.
نرسه (همچنین به عنوان Narses ، r. 293-302 آورده شده است) امپراطوری را تثبیت کرده و ارمنستان را پس گرفت ، و خود را اولین رهبر نظامی موثر از اوایل سلطنت شاپور اول نشان داد. وی در سال 297 م توسط ارتش روم شکست خورد و توسط دیوکلتیان (در حدود 284-305 م) مجبور به امضای پیمان نسیبیس شد که سرزمینهای ساسانی را به روم می داد و مرز بین امپراتوریها را تغییر می داد به طوری که پایتخت ساسانیان از تیسفون در فاصله قابل توجه آسان از بود بیزانس نیروهای. او چنان از شکست تحقیر شد که به نفع پسرش هرمزد دوم کناره گیری کرد.
به نظر می رسد هرمیزد دوم (حدود 302-309 م.) از شکست پدرش ترسناک است که در زمان سلطنت خود هیچ اقدامی نظامی علیه روم یا شخص دیگری انجام نداد. وی سیاست نجات و آشتی با اشراف ، جادوها و قبایل مرزهای شرقی را که می توانستند امپراتوری را کنار هم نگه دارند اما هیچ پیشرفتی نداشت ، انجام داد. وی ، به احتمال زیاد توسط اشراف ، در حالی که شکار می کرد ، کشته شد ، هرچند نسخه بعدی مرگ او را نجیبانه در نبرد با مهاجمان عرب سقوط داد .
آدور نرسه (احتمالاً 309 م سلطنت کرد) ، پسر هرمیزد دوم ، ممکن است پس از مرگ پدرش مدت کوتاهی سلطنت کرده باشد اما این امر نامشخص است. اشراف او و یكی از برادران او را كشته و زندانی كردند (هرمیزد) كه بعداً به امپراتوری بیزانس فرار می كرد.
شاپور دوم
شاپور دوم (حدود 309-379 م) پسر خردسال هرمیزد دوم بود که بلافاصله پس از تولد توسط اشراف به پادشاهی رسید. امپراطوری در 16 سال اول زندگی خود توسط اشراف بی اثر اداره می شد که به مهاجمان عرب اجازه می دادند سرزمین های قابل توجه ساسانی را تصرف کنند. شاپور دوم وقتی به سن بلوغ رسید کنترل خود را به دست گرفت ، اعراب را از امپراطوری بیرون راند و در سرزمینهای آنها برای بزرگتر کردن کشور خود کمپین زد ، رومیان را شکست داد و سرزمینهای خود را در شرق گسترش داد. وی امپراتور جولیان (س. 361-363 م) را شکست و کشته و جوویان (حدود 363-364 م) را مجبور به امضای پیمان تسلیم بین النهرین روم به ساسانیان کرد. او رونویسی اوستا را به اتمام رساند و به جز آزار و شکنجه مسیحیان که معتقد بودند کارگزاران روم هستند ، سیاست تحمل مذهبی قبلی را حفظ کردند.
پادشاهان از اردشیر دوم تا خسرو اول (379-579م)
اردشیر دوم (حدود 379-383 م.) ، برادر شاپور دوم ، فقط تا رسیدن به سن بلوغ پسر خردسال شاپور دوم موافقت کرد که حکومت کند. وی اشراف را از طریق سیاست هایی که به طبقه پایین علاقه داشت اما انسجام امپراتوری را از طریق آزار و اذیت مسیحیان تضعیف کرد ، بیگانه کرد. اشراف برکنار و شاپور سوم جایگزین وی شد.
شاپور سوم (حدود 383-388 م.) موفق شد مذاکرات مسالمت آمیز را با ارمغان درمورد ارمنستان آغاز کند اما کار دیگری انجام نداد.
بهرام چهارم (ح. 388-399 م.) ، فرزند شاپور سوم ، سیاست های اردشیر دوم را برای جلب توده ها با هزینه اشراف احیا كرد ، اما نتوانست تعادل خود را متعادل كند ، هر دو را بیگانه كرد. وی در سال 395 خورشیدی حمله هفتالیت ها ( هون ها ) را دفع کرد اما چنان محبوبیتی نداشت که سرانجام توسط نیروهای خود کشته شد.
یزدگرد اول (r. 399-420 م.) ، برادر بهرام چهارم ، امپراطوری را تثبیت کرد و از بهترین پادشاهان ساسانی با تأثیرگذار به شمار می رود. وی یک دیپلمات با استعداد بود که روابط خوبی با رم برقرار کرد و با حفظ صلح با همسایگان خود اقتصاد ساسانی را بهبود بخشید . او در ابتدا تحمل مذهبی را بازگرداند ، اما تحت فشار جادوها و اشراف ، مسیحیان را به جرم تبلیغ علیه آیین زرتشت خشمگین و تحت آزار و اذیت قرار داد. به نظر نمی رسید که این تلاشها به اندازه کافی زیاد باشد و اشراف او را ترور کردند. پس از مرگ او ، پسرش شاپور چهارم نیز کوزراو پسر عموی شاپور کشته شد و امپراطوری قبل از به دست گرفتن قدرت توسط پسرش بهرام پنجم ، درگیر جنگ داخلی بود.
سکه یزدگرد اول
من یک آیتم محتوا هستم.برای ویرایش برروی دکمه کلیک کنید.لورم ایپسوم متن ساختگی با تولید سادگی نامفهوم از صنعت چاپ و با استفاده از طراحان گرافیک است. چاپگرها و متون بلکه روزنامه و مجله در ستون و سطرآنچنان که لازم است.برای ویرایش متن روی دکمه کلیک کنید
بهرام پنجم (حدود 420-438 م.) رهبری کاریزماتیک بود که سلطنت او افسانه ای شد. او به طور برجسته ای در شاهنامه بزرگ حماسه فارسی (نوشته شده در حدود 1010 م). بهرام پنجم توانست اشراف و جادوگران را کنترل کند زیرا او یک زرتشتی سخت گیر بود و آنها را به همان معیار رفتاری که برای خود تعیین کرده بود ، نگه داشت. وی هفتالیت ها را شکست داد و مرزهای شرقی خود را تأمین کرد اما با آزار و اذیت مسیحیان و جنگ بی معنی با روم بر سر تقاضای وی مبنی بر بازگرداندن مسیحیانی که از ایران فرار کرده بودند توسط امپراتوری بیزانس روبرو شد. او جنگ را با معاهده ای تضمین کرد که صلح برای مدت صد سال امپراطوری را تثبیت کند تا پس از به قدرت رسیدن پسرش. شخصیت افسانه ای او جنبه های ضعیف تری از سلطنت او را پنهان کرده است و عمدتا از او به عنوان یک کماندار ، شکارچی و جنگجو بزرگ یاد می شود.
یزدگرد دوم (حدود 438-457 م.) ، فرزند بهرام پنجم ، یک سلطان مذهبی ، با مطالعه و خواندنی بود که در دوره ای صلح آمیز بهتر می توانست عمل کند. سلطنت او تقریباً کاملاً به جنگ با روم ، هفتالی ها و آزار و اذیت مسیحیانی که ادعا می کرد (همانطور که پدرش داشت) اختصاص داشت ، جاسوسان رومی بودند که اقتدار زرتشتیان را تضعیف می کردند. در هنگام مرگ او ، پسرانش هرمیزد دوم و پروز اول برای جانشینی با یکدیگر جنگیدند و هرکدام خواستار مشروعیت از منطقه دیگری بودند ، در حالی که همسر اصلی یزدگرد دوم ، دناگ ، به عنوان سلطنت از تیسفون حکومت می کرد.
هرمیزد سوم (حدود 457-459 م) پسر بزرگ یزدگرد دوم و وارث قانونی او بود ، اما با به دست گرفتن قدرت ، برادر کوچکترش پروز اول او را به چالش کشید و جنگ داخلی به وجود آمد و با سه کرسی قدرت جداگانه امپراتوری را بی ثبات کرد. اداره دولت فارسی . هرمیزد سوم توسط برادرش که سپس تاج و تخت کرد شکست خورد و کشته شد.
پیروز یکم (R. 457-484 میلادی) را تسخیر کرده کیداریان از باختر ، اما برای انجام این کار، خود را با هیاطله متحد که سپس آنها را جایگزین و در جنگ ناموفق با هیاطله روشن پیروز I. او پس از آن صرف ترین سلطنت خود را که بارها و بارها او را از طریق تاکتیک ها ، استراتژی ها و سلاح های برتر شکست داد. او امپراتوری را از طریق هفت سال قحطی هدایت کرد و به احتمال زیاد بهتر بود که به خاطر سه جنگ هفتالیت به یاد نیافته باشد. او در درگیری سوم در جنگ درگذشت.
بلاش (در حدود 484-488 م.) ، برادر پرویز اول ، جانشین وی شد و سعی کرد لشکری را برای انتقام گرفتن از مرگ وی و خنثی کردن تهدید هفتالیت به وجود آورد. با این وجود همه منابع از بین رفته بود ، و او مجبور شد موافقت کند که به طور جدی سالانه به هفتالیت ها بپردازد ، که تا زمان پادشاهی کسراو اول (531-579 م) برداشته نمی شود. عدم موفقیت وی در مذاکره در مورد شرایط صلح ، اشراف را علیه خود برانگیخت و در سال 488 م از سلطنت خلع شد.
قباد اول (حدود 488-496 ، 498-531 م.) فرزند پرویز اول ، در زمان جنگ ها در دربار هفتالیت گروگان گرفته بود و بعداً از این تجربه به نفع خود استفاده كرد. او خزرها را شکست داد ، به احتمال زیاد با استفاده از استراتژی های هفتالی ، مرزهای خود را تأمین کرد و امپراتوری را به ثبات رساند. وی در تلاش برای مهار قدرت جادوها و اشراف ، خود را با جنبش اجتماعی-مذهبی مزدکیسم (اساساً شکل اولیه کمونیسم با محوریت مذهبی) همسو کرد و در عین حال اصلاح مالیات را نیز انجام داد. مغ و اشراف در پاسخ به زندانی کردن او و به جای او با برادرش جاماسپ(r. 496-498 م.) كاواد اول فرار كرد و از هفتالي ها كمك گرفت و تاج و تخت او را پس گرفت. وی بیشتر در اصلاح مالیات ، دولت ، ارتش و پیروزی در تعاملات خود با امپراتوری بیزانس پیروز شد. وی بنیادی پایدار – و ثروتمند – برای پسر و جانشین خود ، کوسراو اول فراهم کرد.
تندیس خسرو اول در دادگستری تهران
خسرو اول ( حدود 531-579 م) معمولاً به عنوان بزرگترین پادشاهان ساسانی شناخته می شود. وی در ادامه اصلاحات نظامی ، حکومتی ، سنت های دینی ، گسترش قلمروهای خود ، توسعه هنرها و علوم و انجام پروژه های بزرگ ساختمانی را انجام داد. کار تعهد اوستا به نوشتن به پایان رسید و تفسیر آن تحت سلطنت وی گسترش یافت. وی در نزد یونانیان به عنوان نمونه سازی افکار افلاطون دربارilos پادشاه فیلسوف ، حاکمیت عادلانه و عالمانه ، و دعوت از دانشمندان ، فیلسوفان و رهبران مذهبی با عقاید مختلف به دربار خود شناخته شده بود. او در پایان سلطنت خود ، امپراتوری را به بلندی رسانده بود که دیگر هرگز نخواهد دید.
پادشاهان از هرمزد چهارم تا یزدگرد سوم (579-651م)
هرمیزد چهارم (حدود 579-590 م.) ، فرزند كسراو اول ، سیاست های پدرش را ادامه داد و در ابتدا ، سلطنتی موفقیت آمیز داشت اما توسط یك ژنرال محبوب ، بهرام چوبین (مسیحی 591 م.) مورد حمایت قرار گرفت كه توسط یك گروه پشتیبانی می شد. نجیب زادگان. او توسط اشراف خلع شده و توسط پسرش كه نام تخت سلطنت را به نام كوسراو دوم گرفت ، ترور شد.
خسرو دوم ( حدود 590-628 م.) نیز توسط چوبین به چالش کشیده شد ، به قسطنطنیه گریخت و توسط موریس امپراتور بیزانس (ح. 602-582) پشتیبانی شد که به او کمک کرد تا تاج و تخت خود را بدست آورد و در ازای چوبین خلاص شود امتیازات بزرگ در قلمرو ساسانیان و قلعه های استراتژیک. کوسراو دوم تا زمانی که موریس امپراتور بود با بیزانس صلح کرد اما پس از ترور وی در سال 602 م ، خسرو دوم به جانشین خود جنگ اعلام کرد. این جنگ ها در ابتدا به نفع کسراو پیش رفت اما سرانجام وی تحت سلطه امپراطور هراکلیوس شکست خورد(ح. 610-641 م.) در سال 628 م. این جنگ ها امپراتوری ساسانیان را فرسوده کرد ، آنها را از ژنرالها و سربازان کاملاً آموزش دیده محروم کرد و همچنین خزانه داری را تهی کرد. در حقیقت سلطنت کسراو دوم آغاز پایان امپراتوری است. او توسط برادرزاده اش شرو (که به او شیرو گفته می شود) که نام تخت پادشاهی کاواد دوم را به خود گرفت ، خلع و زندانی شد.
سلطنت کسراو دوم آغاز پایان امپراتوری ساسانی است.
قباد دوم ( حدود 628 م) سلطنت خود را با كشتن برادران ، برادران ناتنی و برادران ناتنی خود آغاز كرد ، و عملاً آینده پادشاهی ساسان را نابود كرد ، قبل از آنكه پدرش را در زندان بكشد. او فقط چند ماه قبل از مرگ از طاعونی که به نام او نامگذاری شده بود ، حکمرانی کرد: طاعون شیرو.
اردشیر سوم (حدود 628-629 م.) پسر هفت ساله كواد دوم بود كه دوره پادشاهی وی توسط وزیر ماه-آدور گوشناسپ (كه به او مهر هازز نیز گفته می شود) اداره می شد كه گفته می شود حکیمانه حکمرانی می کرد. شاهزاده جوان و وزیر هر دو در کودتایی کشته شدند که ژنرال شهربراز (درگذشت 630 م) را برای مدت کوتاهی به قدرت رساند.
بوران (معروف به پوراندخت ، حدود 629-631 م.) دختر کوسراو دوم و اولین سلطنت زن امپراتوری ساسانی بود. او قبل از کودتای شهربراز توسط یک جناح از اشراف بالا رفته بود و پس از ترور وی حکومت کرد. او مدت کوتاهی به نفع خواهرش آذرمیدخت عزل شد(ح. 630 م.) كه یك بزرگوار مقتدر را كشت و به نوبه خود توسط پسرش كه سلطنت را به بوران برگرداند ، خلع و كشته شد. وی روابط صلح آمیز را با بیزانس آغاز کرد و تلاش کرد تا امپراتوری را به ثبات برساند ، اما جنگ بین اشراف و ویرانی اقتصاد و ساختار اجتماعی به دلیل جنگ های کوسراو دوم ، پیشرفت قابل توجهی را غیرممکن کرد. وی توسط یک جناح سیاسی رقیب کشته شد ، و امپراطوری را به یک جنگ داخلی درگیر کرد که فقط با توافق طرفین برای تاجگذاری نوه کسراو دوم یزدگرد سوم به عنوان پادشاه ، آن را حل کرد.
بوران
یزدگرد سوم (حدود 632-651 م) آخرین پادشاه امپراتوری ساسانی بود که بیشتر دوران سلطنت خود را در فرار اعراب مسلمان متجاوز سپری کرد. وی وقتی به قدرت رسید هشت ساله بود و اساساً دولت توسط ژنرال رستم فرخزاد (متوفی 636 م) و اشراف اداره می شد. این امپراطوری توسط طاعون شیروی در سال 627-628 م ضعیف شده بود و حمله اعراب مسلمان به طور جدی در سال 633 م آغاز شد. در سال 636 م ، در جنگ القادسیه ، ارتش ساسانی تحت فرماندهی رستم شکست خورد و او کشته شد. یزدگرد سوم چندین دفاع دیگر را انجام داد – به ویژه در سال 637 م در جلولا و در سال 642 م در نیهاوند – اما وی قبل از جنگ های کسراو دوم از منابع و استعداد نظامی ماهر امپراتوری برخوردار نبود. وی سرانجام در سال 651 میلادی ترور شد و امپراتوری ساسانی به دست اعراب افتاد.
گفتار آخر
آنچه از خانواده سلطنتی باقی مانده بود ، از فراز کوههای پامیر به چین گریخت و در آنجا توسط گائوزونگ امپراطور چین از سلسله تانگ (در حدود 649-683 م. م) ، و همچنین پناهندگان آینده ، به آنها پناهندگی اعطا شد ، و ایجاد یک جامعه ایرانی در شهر زرنج . پسر یزدگرد سوم ، پروز دوم (ل. 636 – حدود 679 م.) تقاضای کمک نظامی کرد و از طرف تانگ برای جنگ با اعراب به آنها کمک نظامی شد و برادرانش نرسه دوم و بهرام هفتم نیز همین کار را کردند – همچنین نوه یزدگرد سوم ، خسرو ششم – اما امپراتوری ساسانی به پایان رسید و شاهزادگان در تبعید انواع منابع را برای ایجاد چالشی جدی در برابر مهاجمان عرب در اختیار نداشتند.
اعراب مسلمان با تکمیل فتح خود ، فرهنگ ایرانی را سرکوب کردند ، آتشکده ها را به مسجد تبدیل کردند ، آیین زرتشت را ممنوع کردند ، متون و کتابخانه ها را سوزاندند ، کاخ ها و دانشگاه ها را غارت کردند و مردمی را که موفق به فرار نکردند ، مجبور به تغییر دین کردند. با گذشت زمان ، فرهنگ ایرانی به اطلاع خلافت های اسلامی و در واقع بسیاری از پیشرفت های علوم ، ادبیات ، هنر و معماری میرسد و ریاضیات – که به طور منظم به دانشمندان مسلمان نسبت داده می شود – در واقع توسط پارسیان توسعه یافته یا پیشنهاد شده بود. در واقع میراث امپراتوری ساسانی ، همچنان به اطلاع رسانی جنبه های مختلفی از فرهنگ عرب مسلمان می پرداخت و سرانجام در شرق و غرب گسترش یافت و بر دیگران در سراسر جهان تأثیر گذاشت.
با ما همگام شوید
استاد تغییر باشید نه قربانی تقدیر
ما یک سـازمان غیـرانتفــاعی هستیم و وظیفـه خود میدانیم آنچـه مربوط به تاریخ است را با بهتـرین و موثق ترین منـابع موجود در این کارزار مطـالب بی ریشـه ، بـه صـورت صحیح نشـر دهیم
ماموریت ما اینست مردم را با میراث خود درگیر کنیم